آکیرا کوروساوا ( Akira Kurosawa ) ، (زاده ۲۳ مارس ۱۹۱۰ ، توکیو ، ژاپن – درگذشت ۶ سپتامبر ۱۹۹۸ ، توکیو) ، اولین کارگردان ژاپنی می باشد که توانست با فیلم هایی همچون راشومون ۱۹۵۰ ، ایکیرو ۱۹۵۲ ، هفت سامورایی ۱۹۵۴، سریر خونین ۱۹۵۷، شبح جنگجو ۱۹۸۰ و آشوب ۱۹۸۵ جایزه های متعدد بین المللی را بدست آورد.
فهرست مطالب
- مقدمه
- ورود به دنیای سینما
- اولین فیلم
- فیلم های بعدی
- فرشته مست
- فیلمهای دهه ۵۰
- ایکیرو
- هفت سامورایی
- من با ترس زندگی میکنم
- اقتباس ها
- سریر خون
- کارهای دیگر
- رکود دهه ۶۰ میلادی
- اولین فیلم رنگی
- احیای دوباره
- Ran
- کارهای آخر
- درگذشت
- منابع
مقدمه
آکیرا کوروساوا کوچکترین فرزند از خانواده ۹ نفره کوراساوا بود که در ۲۳ مارس ۱۹۱۰ در توکیو متولد شد. او گفته است که اولین تأثیر مهم در زندگی اش توسط معلمی به نام تاچیکاوا (Tachikawa) گذاشته شد که کارش تلاش برای ترقی آموزش هنر در بین جوانان بود. اینگونه بود که کوروساوا جوان به هنر و فیلم علاقمند شد. او بعنوان یک نقاش با استعداد ، در یک مدرسه هنری که بر سبک های غربی تأکید داشت ، ثبت نام کرد.
در این زمان نیز او بخاطر اشتیاق فراوان به ادبیات قرن نوزدهم روسی به یک گروه هنرمندان پیوست. داستایوفسکی نویسنده مورد علاقه وی بود. فرد موثر دیگر زندگی وی یکی از برادرانش به نام هیگو بود که عاشق فیلم بود و به عنوان بنشی کار می کرد یعنی راوی یا مفسر فیلم های صامت خارجی بود.
ورود به دنیای سینما
وی در سال ۱۹۳۰ پس از دیدن یک تبلیغ روزنامه ای در زمینه دستیاری کارگردان در یک استودیو، به دنیای سینما وارد شد و به عنوان دستیار شروع به همکاری با یاماموتو کاجیرو ( (Yamamoto Kajirō) كرد. وی پنج سال مشغول نوشتن فیلمنامه ها و کارگردانی سکانس های کامل برای فیلم های کاجیرو بود.

اولین فیلم کوروساوا
فیلم های اولیه او در طول جنگ جهانی دوم تولید شد ، بنابراین باید به مضامین ارائه شده توسط سیاست تبلیغاتی رسمی دولت مطابقت داشت. در سال ۱۹۴۳ کورساوا اولین فیلم خود به عنوان کارگردان را با نام سانشیرو سوگاتا (Sanshiro Sugata ) را از روی فیلمنامه خودش ساخت . این فیلم درباره استادان جودو ژاپنی می باشد که دهه ۱۸۸۰ رخ می دهد. این فیلم موفقیت و محبوبیت بسیار خوبی را به دست آورد و مردم شروع به صحبت درباره یک فیلمساز جوان با آینده ای درخشان کردند.
فیلم های بعدی
کوروساوا در سال ۱۹۴۴ دومین فیلم خود را با عنوان Ichiban utsukushiku (زیباترین) که داستانی در مورد دختران شاغل در توپخانه بود، ساخت . بلافاصله پس از آن ، او با بازیگری که نقش اصلی را در فیلم بازی کرده بود یعنی یاکوچی یوکو (Yaguchi Yoko) ازدواج کرد. آنها دو فرزند داشتند ، یک پسر و یک دختر. در آگوست سال ۱۹۴۵ ، هنگامی که ژاپن در جنگ جهانی دوم تسلیم شد ، او فیلم خود را با عنوان Tora no o fumu otokotachi (آنها که بر روی دم ببر قدم می زنند) ، که فیلم درام مشهور کابوکی بود، ساخت . نیروهای اشغالگر متفقین ، انتشار اکثر فیلم های مربوط به گذشته فئودالی ژاپن را ممنوع کردند ، و این فیلم برجسته تا سال ۱۹۵۲ توزیع نشد.
پشیمانی برای جوانان ما نیست
در سال ۱۹۴۶ کوراساوا فیلم uinashi ni seishun (پشیمانی برای جوانان ما نیست) که تاریخ نظامی گری ژاپن را از سال ۱۹۳۳ تا پایان جنگ به تصویر می کشد را ساخت. این فیلم از دیدگاه شخصی که به جرم جاسوسی در طول جنگ اعدام شده بود می باشد. از میان بسیاری از فیلم های پس از جنگ که به انتقاد از نظامی گری ژاپن می پرداختند ، این فیلم چه از نظر هنری و چه از نظر تجاری موفق ترین فیلم بود.

فرشته مست
اگرچه تا این زمان کوروساوا فیلم های خوب و با کیفیتی را ساخته بود اما این فیلم Yoidoreenshi (فرشته مست) ساخته ۱۹۴۸ بود که باعث شد نام کوروساوا بر سر زبانها بیفتد. این فیلم داستان یک گانگستر و یک پزشک مست که در ویرانی پس از جنگ در مرکز شهر توکیو زندگی می کند ، یک ملودرام است که در آن یأس و امید ، خشونت و مالیخولیا در هم آمیخته است. نقش گانگستر توسط یک بازیگر جدید به نام توشیرو میفونه (Toshirō Mifune ) ایفا شد. میفونه از طریق این فیلم ستاره شد، و پس از آن در اکثر فیلم های کوروساوا ظاهر شد.

فیلمهای دهه ۵۰
فیلم بعدی آکیرا کوروساوا یعنی Rashomon در سال ۱۹۵۱ در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد و گرند پریکس(Grand Prix) را دریافت کرد. همچنین برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد. این نخستین باری بود که یک فیلم ژاپنی چنین تحسین بین المللی بالایی را به خود اختصاص داده بود ، و باعث شد پس از آن فیلم های ژاپنی توجه زیادی را در سراسر جهان به خود جلب کنند.
این فیلم با اقتباس از دو داستان کوتاه که توسط آکاتاگاوا رینوسکو (Akutagawa Ryūnosuke ) نوشته شده بود ساخته شد که در آن با یک سامورایی ، همسرش ، یک راهزن و یک فرد چوب بر در قرن ۱۰ مواجه میشویم. تجاوز و قتل توسط چهار نفر به طرز کاملاً متفاوت یادآوری می شود.
این نمایش ازین جهت که توسط افراد مختلف دیده می شود ، تخیل مخاطب را به خود جلب کرده و ایده سینما را به عنوان وسیله ای برای بررسی یک مسئله متافیزیکی به نمایش می گذارد. مارتین ریت (Martin Ritt ) این فیلم را به نام The World The Outrage در سال ۱۹۶۴ بازسازی کرد.

ایکیرو
فیلم بعدی آکیرا کوراساوا یعنی Ikiru (“برای زندگی”) ساخته ۱۹۵۲ توسط بسیاری از منتقدین به عنوان یکی از بهترین آثار تاریخ سینما قلمداد می شود. این فیلم مربوط به یک مقام رسمی دولت است که می فهمد قرار است بر اثر سرطان بمیرد و تنها شش ماه به پایان زندگی او باقی مانده است. او با محبت کردن به خانواده خود به جستجوی آرامش می پردازد اما دچار خیانت می شود ، پس از آن به خوشگذرانی می پردازد اما سرخورده می شود و در پایان تصمیم میگیرد با استفاده از موقعیت خود به فقرا کمک بکند.
در این فیلم که پیامهای اخلاقی فراوانی دارد ، کوروساوا به شکلی واقع بینانه از فروپاشی نظام خانواده و همچنین جنبه های ریاکارانه مقامات جامعه پس از جنگ ژاپن را به تصویر می کشد. این فیلم تصویری برجسته از زندگی و وضعیت معنوی مردم ژاپن بود که در آن زمان شروع به بهبودی ناامیدی ناشی از شکست در جنگ کرده بودند.

هفت سامورایی
حماسه Sichinin no samurai (هفت سامورایی ) ساخته ۱۹۵۴ سرگرم کننده و جذابترین فیلم آکیرا کوراساوا قلمداد و بزرگترین موفقیت تجاری وی محسوب می شود. این فیلم یک دهکده از دهقانان و چند سامورایی بدون رهبر را نشان می دهد که در مقابل یک باند راهزن های هجوم آورنده به روستا می جنگند. اگرچه فیلم از سبک وسترن هالیوود الهام گرفته شد ، اما به سبک کاملاً ژاپنی به نمایش درآمد.
این فیلم کوروساوا بعدا الهام بخش یکی از بزرگترین فیلم های وسترن یعنی هفت دلاور( The Magnificent Seven ) شد که در سال ۱۹۶۰ توسط جان استورجز (John Sturges) ساخته شد. در سال ۲۰۱۶ نیز آنتونیو فوکوآ (Antonio Fuqua) فیلمی با همین نام (هفت دلاور) ساخت.
من با ترس زندگی میکنم
فیلم بعدی کوراساوا فیلم iroku no Ikimon (من با ترس زندگی می کنم ، یا سابقه ای از یک موجود زنده) که در سال ۱۹۵۵ ساخته شد ، فیلمی کاملاً صادقانه است که ترس یک صاحب ریخته گری ژاپنی را از آزمایشات اتمی توسط ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی به تصویر می کشد. این فیلم بدلیل نتیجه گیری بدبینانه آن به یک شکست تجاری تبدیل شد.

اقتباس ها
کوروساوا همچنین به دلیل اقتباس از کلاسیک های ادبی اروپا در فیلم هایی با تنظیمات ژاپنی مورد توجه قرار گرفت . فیلمهای Hakuchi( بت ) در سال ۱۹۵۱ براساس رمان فيودور داستايفسكي با همين عنوان ساخته شد ، Kumonosu -jo (سریر خونین) اقتباسی از مکبث شكسپير ، و Donzoko (عمقهای پایین) ساخته ۱۹۵۷ اقتباسی از درام ماكسیم گوركی بود: هر كدام فیلم ها با مهارت بسیار زیاد ژاپنی شده اند.
سریر خونین
سریر خون ، در میان انبوه بیشماری از درام های شکسپیر که سینمایی شده اند یکی از بهترین های آنها نامیده می شود. . قلعه پنهان در سال ۱۹۵۸ ، داستان شاهزاده خانم ، ژنرال او و دو همراه اصیل آنها در تلاش برای رسیدن به خانه بود. این یک نقطه عطف به عنوان اولین فیلم در ژاپن بود که از قالب صفحه گسترده استفاده می کرد. به دلیل تأثیرگذاری بر فیلمبردار جوان آمریکایی جرج لوکاس( George Lucas) ، که قلعه پنهان را به عنوان تأثیر اصلی جنگ ستارگان(Star Wars) نامگذاری می کند ، این فیلم از اهمیت دوچندانی برخوردار است.

کارهای دیگر
در سال ۱۹۶۰ آکیرا کوروساوا شرکت Kurosawa Productions را راه اندازی کرد و شروع به تولید آثار خود کرد. با این حال ، به عنوان تولید کننده ، او به طور مداوم از مشکلات اقتصادی خجالت می کشید. در طول دهه ۱۹۶۰ ، کوروساوا تعدادی فیلم جذاب ساخت که به طور عمده به عنوان شخصیت های برجسته آن ها سامورایی بود. فیلم Yojimbo (“محافظ”) ساخته سال ۱۹۶۱ اثری بی نظیر است.
این فیلم در سال ۱۹۶۴ توسط سرجیو لئونه (Sergio Leone ) با نام یک مشت پر از دلار(A Fistfull Of Dollar ) بازسازی شد که در آن کلینت ایستوود ( Clint Eastwood ) نقش مرد بدون نام را بازی می کرد.Akahige ( ریش قرمز) ساخته ۱۹۶۵ عناصر جذابیت را با یک انسان گرایی احساساتی ترکیب می کند.
بیشتر بخوانید :
سه گانه دلار یا سه گانه مرد بدون نام; اسپاگتی با طعم تیر و دلار
رکود دهه ۶۰ میلادی
با این وجود ، در دهه ۱۹۶۰ سینمای ژاپن دچار رکود اقتصادی شد و برنامه های کوروساوا ، در بیشتر موارد ، توسط شرکت های فیلم بسیار گران تشخیص داده شدند. در نتیجه ، کوروساوا تلاش کرد با تهیه کنندگان هالیوود همکاری کند ، اما همه پروژه هایش با شکست روبرو شدند. وی درسال ۱۹۶۸، در استودیوی کیوتو شروع به ساخت فیلم Tora! Tora! Tora! برای فاکس قرن بیستم کرد که یک فیلم جنگی با موضوع حمله هوایی به پیر هاربور( Pearl Harbo ) بود. کار آرام آرام پیش رفت ، اما تهیه کننده با ترس از هزینه اضافی برآورد شده ، کوروساوا را برکنار و کارگردان دیگری را جایگزین او کرد.
اولین فیلم رنگی
پس از یک بازه شش ساله ، در سال ۱۹۷۰ کوروساوا سرانجام توانست یکی دیگر از فیلم های خود را به نام Dodesukaden (دودسکادن) ارائه دهد. اولین اثر رنگی او که یک کمدی از افراد فقیر که در زاغه ها زندگی می کردند ، باعث تسخیر بخش اعظم بهترین آثار او شد اما از نظر مالی شکست خورد. هنگامی که کوروساوا به دعوت دولت اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۷۵ فیلم (Dersu Uzala) را در سیبری فیلمبرداری کرد دوره ناامیدی شخصی و سکوت هنری چند ساله او به پایان رسید. این فیلم که داستانی در مورد یک زاهد اهل سیبری بود، تحسین های گسترده ای را به همراه داشت.

احیای دوباره
در اواخر دهه ۱۹۷۰ ، جرج لوكاس که یکی از تحسین كنندگان كوروساوا بود، با استفاده از موفقیت بزرگ خود در فیلم جنگ ستارگان توانست فرانسیس فورد كاپولا ( Francis Ford Coppola) و کمپانی فاکس قرن بیستم را راضی کند تا کوراساوا Kagemusha (شبح جنگجو) را تولید كند.
این فیلم در سال ۱۹۸۰ منتشر شد و اولین فیلم سامورایی کوروساوا پس از 14 سال بود. این فیلم مربوط به یک دزد خرده است که برای جعل هویت یک ارباب قدرتمند فئودالی کشته شده در نبرد، انتخاب شده است. این فیلم به دلیل صحنه های نبرد قدرتمندش قابل توجه قرار گرفت. این فیلم در جشنواره کن موفق به دریافت جایزه بزرگ جشنواره شد و در نامزد اسکار بهترین فیلم زبان خارجی شد. کوروساوا با موفقیت کاگموشا دوباره زنده شد.

Ran
فیلم بعدی آکیرا کوروساوا ، Ran (“هرج و مرج”) بود که در سال ۱۹۸۵ ساخته شد و یکی از موفقترین حماسه های سامورایی بود. این فیلم با اقتباس از شاه لیر شکسپیر ساخته شد. فیلم در ژاپن قرن شانزدهم اتفاق می افتد و در آن برخلاف رمان از پسران به جای دختران به عنوان فرزندان ناسپاس سلطنت پادشاه پیر استفاده می شود. Ran به عنوان یکی از بزرگترین فیلمهای کوروساوا درزمینه های زیادی از جمله عظمت و جلوه تصاویرش، عمق فکری اقتباس نویسنده و اجرا و نمایش بی نظیر آن مورد تحسین قرار گرفت.
کارهای آخر
آکیرا کوروساوای ۸۰ ساله در سال ۱۹۹۰ با فیلم Dreams(رویاها) بازگشت . این فلیلم با کمک یکی دیگر از تحسین کنندگانش یعنی استیون اسپیلبرگ( Steven Spielberg ) به روی پرده رفت. اگرچه این فیلم با استقبال متوسطی روبرو شد ، اما در آن سال اسپیلبرگ و لوکاس به کوروساوا جایزه اسکار افتخاری دادند. کوروساوا در سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ به ترتیب موفق به ساخت فیلمهای نسبتا موفق Rhapsody in August و Madadayo شد . در سال ۱۹۹۵ هنگامی که روی پروژه بعدی خود کار می کرد ، به زمین افتاد و کمرش شکست. جراحات وارده به او باعث شد که وی در باقی مانده زندگی روی ویلچر بنشیند.
درگذشت
آکیرا کوروساوا در ۶ سپتامبر ۱۹۹۸ در توکیو بر اثر سکته مغزی درگذشت. او در هنگام وفات ۸۸ سال داشت. کوروساوا دریافت کننده جوایز بی شماری ، از جمله یک شیر طلایی جشنواره ۱۹۸۲ ونیز ، یک جایزه اسکار برای یک عمر موفقیت (1989) ، جایزه کارگردانان انجمن صنفی یک عمر موفقیت آمریکا (۱۹۹۲) و ژاپن و جایزه انجمن پرمیوم ایمپریال برای تئاتر / فیلم (۱۹۹۲) بود. بعد از گذشت سالیان دراز همچنان از تأثیرگذاری او بر سینما صحبت میشود و کارهای هنوز هم توسط برترین کارگردانان تجزیه و تحلیل می شوند. تأثیر ماندگار او بر روی بعضی از درخشان ترین فیلم های تاریخ سینما بطور محسوسی مشاهده می شود.
منابع
Britannica ، Anaheim ، Biography
مفید بود
ولی به نظر من هیچ کارگردانی اندازه ی کریستوفر نولان محشر نیست
سلام . ممنون از توجهتون. بله کریستوفر نولان کارگردان فوق العاده ای هستش و فیلم های بی نظیر زیادی مثل Inseption . Interstellar . Prestige و…. داره . ولی هر کارگردان سبک خاص خودش و مخاطبان و طرفداران خودش رو داره .
اسم فیلم “یک مشت پر از دلار” منو یاد اسم فیلم یک مشت پر عقاب می ندازه